دیگر نه آنقدر از خوشیها خوشحال میشوم و نه از غمها اندو

دیگر نه آنقدر از خوشی‌ها خوشحال می‌شوم و نه از غم‌ها اندوهگین!
دیگر هیچ چیز مرا به درد نمی‌آورد
هیچ چیز آنقدر نمی‌تواند به قلبم حسی تازه دهد
انگار که همه چیز را تا این دهه از زندگیم تجربه کردم
آن هم نه یک تجربه ساده چون چیزی که از آنها باقی ماند چیزی فراتر از یک درس بود . . .
همیشه با خود می‌گویم این موضوع که دیگر آنقدر دردها برایم دردآور نیستند موضوع خوبیست اما ناگهان فکرم به این سو می‌رود که این موضوع که هیچ چیز قلبم را خوشحال نمی‌کند موضوعی بسیار دردناک است
به زبانی ساده‌تر بخواهم برایتان شرح حال دهم
تنها چیزی که قلبم را به درد می‌آورد این موضوع است که دیگر نمی‌تواند خوشحال بشود . . .

غم تاابد ...‌💔🥀
دیدگاه ها (۰)

آﻩ ﺟﺰ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﻣﺮﺍ ﻫﻤﺪﻡ ﻧﯿﺴﺖﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﯼ ﮐﻢ ...

من فقط ...‌‌‌‌...........💔🥀و شبی که بعد از آن نباشد فردایی!...

سَخته بخی رفتن کسینه باور کنی ک ایابی ویسه اما نخاس💔غم تاابد

مهم نیست چقدر دوری ازممهم نیست چند ساعت فاصلمونهمهم اینه من ...

بررسی شعر «ونگوک» از (تس) (بخش نخست) ................شعر با ...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط