روزگار چند میگیری که دست از سر روزهای خوبمان برداری

🍁 روزگار چند میگیری که دست از سر روزهای خوبمان برداری؟
روزهایی که کتابهایمان بی رنگ و بی جان بود ولی دوستی هایمان پررنگ بود
روزهایی که بین همکلاسی هایمان بر سر ساعت ریاضی و هنر اختلاف می افتاد و از لای در میدیدیم که کلاس دیگری ورزش دارد...
روزگار کاش متوقف میشدی ، بهایش مگر چه بود؟ ریاضی 10 علوم 15
چه میشد؟ هیچ
ولی دلهایمان خوش بود به خنده همکلاسی به ساعت انشایی که تابستان خود را چگونه گذراندید...
اصلا بماند که کتاب عربی بدترین کتاب آن سالها بود و دو نفر ایرانی در کشوری اروپایی مجبور بودند عربی صحبت کنند
روزگار گلایه دارم از تو کاش همان وقت متوقف میشدی...!!! 🍁


🌱پ. ن:راستی کتاب عربی چرا اینقد مذخرف بود؟ دو تا ایرانی توی یه کشور اروپایی چه مکالمه مسخره ای به زبان عربی داشتن...
_نام تو چیست ؟
نام من احمد است پدرم ماهیگیر است
_شلوارت را چند خریدی ؟
آن را دو هزار دینار خریدم من در دانشگاه عربی میخوانم
_نام خواهرت چیست و چند سال دارد؟
شاید باور نکنید در حد همین چند جمله کتاب عربی مذخرف بود🌱



📝 #هانیه #نوستالژی #شخصی
#ه_مثل_هانیه #نوستالژیک #خانواده
#آلفا #خاص #هنرمند
#کتابخانه_آلفا #شصتی_ها #هنرمندان
#قصر_عشق #هفتادیا #موسیقی
#نوشته #هشتادیا #طبیعت
#دلنوشته #آپارات #تنهایی
#هنر #ویژه
#تو_و_دیگر_هیچ #ویسگون #پست
دیدگاه ها (۲۸)

🍁قصه‌ی گذشته‌های خوب منخیلی زود مثل یه خواب تمام شدنیادش بخی...

🍁ولی رابطه آدم با خواهر و برادرش خیلی جالبهحاضری کلیه‌تو بدی...

🍁ولی مهمونی که میگه "با اجازه‌تون مادیگه رفع زحمت کنیم" خیلی...

🍁کاش میشد مثل بچگی کفشای اون آدمایی رو که دوسشون داریمرو قای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط