یارقیه خاتون
.
كار كه از كار گذشت
به هق هق افتاد
طورى گريه ميكرد كه همه به گريه افتادن
مثل هميشه زينب سلام الله عليها رسيد،
يه نگاهى كرد بهش و گفت:
تو بايد كمک خواهرت باشى عزيزم
چرا اينقدر بهم ريختى؟
سرشو بالا آورد
نفسش بالا نميومد
گفت خانوم، غروبى روى پاهام نشست،
در گوشى بهم گفت:
عمه! از گرسنگى دلم درد ميكنه…
.
#ماه_رمضان #رقیه #پادكست #افطاری #خدا #امیرارسلان_کرمانشاهی #تهران #شیعه #رمضان #اسلام #امام_حسين #حضرت_رقیه
كار كه از كار گذشت
به هق هق افتاد
طورى گريه ميكرد كه همه به گريه افتادن
مثل هميشه زينب سلام الله عليها رسيد،
يه نگاهى كرد بهش و گفت:
تو بايد كمک خواهرت باشى عزيزم
چرا اينقدر بهم ريختى؟
سرشو بالا آورد
نفسش بالا نميومد
گفت خانوم، غروبى روى پاهام نشست،
در گوشى بهم گفت:
عمه! از گرسنگى دلم درد ميكنه…
.
#ماه_رمضان #رقیه #پادكست #افطاری #خدا #امیرارسلان_کرمانشاهی #تهران #شیعه #رمضان #اسلام #امام_حسين #حضرت_رقیه
- ۶.۴k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط