کبک که فقط صدای یکپرنده نبود

🌱کبک که فقط صدای یک‌پرنده نبود .
اگرچه زیباترین پرنده بود به زاگرسی کوهستان . .
کبک راوی عاشقانی بود که مجال تماشای هم  نیافتند سیر ،که خاک شده بودند  که ینگ شده بودند.
و  آوازش را بر بلندی ها می خواند حتی با آنکه خطر گلوله های سربی در کمین اش بود ،درست چون آزادگان .

کبک چون دختران پنجه ها و چهره به سرخی آغشته بود و مثل آنها پیش از برآمدن خورشید بر می خواست و تا نیزه ای از آفتاب بر چهره جهان باقی بود از نفس نمی افتاد .

کبک یعنی تو ،وقتی اسمت را نمی توانستم بگویم .

کبک ...
کبک نوازش و تسلای  دلِ برشته ی  زاگرس بود ،
زاگرسی که گهواره ی تو بود به روزگاران .

.«بوه مم باوا ،بوه مم باوا »
کبک ها هنوز می خوانند i
دیدگاه ها (۱)

ی حس خوب اول صبحی تو دفتر کارر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط