امروز غریبه ای را دیدم . اما با این تفاوت که من نام و نام
امروز غریبه ای را دیدم . اما با این تفاوت که من نام و نام خانوادگی اش ؛ علایقش ؛ تاریخ تولدش ؛ و همه چیز را در مورد او میدانستم اما او فقط یک غریبه بود .. دور تر از هر غریبه ، آشنا تر از هر آشنا
اما ماهزاد من اکنون من ازتو نمیدانم و تو از من نمیدانی ، هردو گناهکاریم!
هر دو میان این کذایی ترین فاصله ها که از یاد برده اند پیانوی خاکستری را، اهنگ های بیکلام را،حتی دلربایی لبخندان شیرینت را...
گنهکاریم و دور!
ما هر دو پارادوکسی از دور و نزدیکیم، مثل دو سر همنامِ آهنربایی جذب میشویم؛
اما همین که هر کداممان نزدیک شدیم دیگری دفع اش کرد.
شاید تنها من بودم که میپنداشت قطب هایمان غیر همنام است.
و حالا که منم با همنامی تو یکی شدم به اینجا رسیدیم.
نه من از تو میدانم و نه تو از من...
اما ماهزاد من اکنون من ازتو نمیدانم و تو از من نمیدانی ، هردو گناهکاریم!
هر دو میان این کذایی ترین فاصله ها که از یاد برده اند پیانوی خاکستری را، اهنگ های بیکلام را،حتی دلربایی لبخندان شیرینت را...
گنهکاریم و دور!
ما هر دو پارادوکسی از دور و نزدیکیم، مثل دو سر همنامِ آهنربایی جذب میشویم؛
اما همین که هر کداممان نزدیک شدیم دیگری دفع اش کرد.
شاید تنها من بودم که میپنداشت قطب هایمان غیر همنام است.
و حالا که منم با همنامی تو یکی شدم به اینجا رسیدیم.
نه من از تو میدانم و نه تو از من...
۱.۶k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.