✏️ خانجون تای چارقدش رو که صاف میکرد یه نگاهی به شهر غبار

✏️ خانجون تای چارقدش رو که صاف میکرد یه نگاهی به شهر غبارآلود انداخت و آهی کشید؛

میدونستم چی ناراحتش کرده که باعث شده اینطور آه بکشه، مثل همیشه توی گذشته غرق شده بود!!
بهش حق میدادم آخه خانجون به این خونه های فسقلی بی روح و تنها و غریب عادت نداشت
دقیقا همین آپارتمان هایی که تا آسمون خدا قد کشیده بودن و هیچ بنده خدایی از حال همسایه ش خبر نداشت!!
خانجون توی خونه های حیاط دار و با کلی درخت و گل و حوض آبی درکنار خواهر و برادر و حتی پدربزرگ و مادربزرگ زندگی کرده بود!!
هروقت حوصله ش سر میرفت هم با درختها و گلها وقتشو میگذروند!!
طبعا اینجا واسش اون خونه و زندگی ایده آل نبود که از پشت این پنجره به پشت اون پنجره رفت...
حتی گوشه ای از دل مشغولی های خانجون هم پر نمیشد!!✏️

🌱پ.ن:خونه های قدیمی بوی خوبی داشتن، بوی صفا و صمیمیت و دورهمی...کینه ای نبود انتقامی نبود تهمت و افترا و دروغی هم نبود چون همه کنار هم بودن...از سری قصه های من و خانجون.... 🌱

📝 #هانیه #نوستالژی #شخصی
#ه_مثل_هانیه #نوستالژیک #خانواده
#آلفا #خاص #هنرمند
#کتابخانه_آلفا #شصتی_ها #هنرمندان
#قصر_عشق #هفتادیا #موسیقی
#نوشته #هشتادیا #طبیعت
#دلنوشته #آپارات #تنهایی
#ب #هنر #ویژه
#تو_و_دیگر_هیچ #ویسگون #پست