هادی اگر تویی...
هادی اگر تویی...
که کسی گم نمیشود"
شهادت امام هادی علیه السلام را محضر شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستان ایشان تسلیت عرض میکنم.
ابوهاشم جعفرى میگوید: در خدمت حضرت هادی علیه السلام از سامراء خارج شديم؛ به ديدار قافلهاى میرفت كه قرار بود بيايند ولى قافله دير كرد.
یک زين اسب را براى امام گذاشتند؛ حضرت روى آن نشستند، من نيز از مَركب خود پياده شدم و مقابل آن جناب نشستم.
شروع به صحبت فرمود؛ من از تنگدستى و ناراحتى خود شكايت كردم. دست انداخت و مقدارى از ريگهایى كه بر آن نشسته بود را برداشت و به من داد و فرمود: با اين ریگها به زندگیت وسعت بده ولى این امر را از دیگران بپوشان؛ من نیز آن را پنهان كردم.
از آنجا برگشتيم؛ وقتى نگاه كردم ديدم ریگها مثل آتش میدرخشد؛ طلا ى سرخ رنگى است! زرگرى به منزل خود بردم و به او گفتم اين طلا را برايم آب كن. زرگر طلا را ذوب كرد و گفت: طلاى به اين خوبى نديده بودم با اينكه به صورت ريگ است؛ از كجا اين را آورده اى؟
این لطف و عنایت امام معصوم بر دوستان خود هست...
📚 اعلام الورى، ج۲، ص۱۱۸
آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
که کسی گم نمیشود"
شهادت امام هادی علیه السلام را محضر شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستان ایشان تسلیت عرض میکنم.
ابوهاشم جعفرى میگوید: در خدمت حضرت هادی علیه السلام از سامراء خارج شديم؛ به ديدار قافلهاى میرفت كه قرار بود بيايند ولى قافله دير كرد.
یک زين اسب را براى امام گذاشتند؛ حضرت روى آن نشستند، من نيز از مَركب خود پياده شدم و مقابل آن جناب نشستم.
شروع به صحبت فرمود؛ من از تنگدستى و ناراحتى خود شكايت كردم. دست انداخت و مقدارى از ريگهایى كه بر آن نشسته بود را برداشت و به من داد و فرمود: با اين ریگها به زندگیت وسعت بده ولى این امر را از دیگران بپوشان؛ من نیز آن را پنهان كردم.
از آنجا برگشتيم؛ وقتى نگاه كردم ديدم ریگها مثل آتش میدرخشد؛ طلا ى سرخ رنگى است! زرگرى به منزل خود بردم و به او گفتم اين طلا را برايم آب كن. زرگر طلا را ذوب كرد و گفت: طلاى به اين خوبى نديده بودم با اينكه به صورت ريگ است؛ از كجا اين را آورده اى؟
این لطف و عنایت امام معصوم بر دوستان خود هست...
📚 اعلام الورى، ج۲، ص۱۱۸
آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
۳.۱k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.