یک جنگجوی شجاع و دیوانه در من هست که پا به پای من می آید
یک جنگجوی شجاع و دیوانه در من هست که پا به پای من میآید و شیفتهی مسیرها و تجربههای تازه است. دیوانهای که نمیترسد و پا پس نمیکشد و میجنگد و میدود و خراب میکند و میسازد. دیوانهای که خیلی وقتها بدون هیچ محافظهکاری و احتیاطی، میزند به قلب حادثهها و خونین و مالین اما با دستهایی پر باز میگردد. من میدانم که هرکجا رشدی کردم و ارتقایی یافتم و گام بلندی برداشتم، او بود که در من حکمرانی میکرد. او بود که میگفت: نترس! برو، بیفت، زخمی شو، آسیب ببین، شکست بخور، اما تلاش کن و ادامه بده. او بود که میگفت: خوب است که داری میافتی و رنج میکشی و تاوان میدهی و شکست میخوری؛ این یعنی از خیلیهایی که نشستهاند تا آسیب نبینند و زمین نخورند، جلوتری!
جنگجوی دیوانهای در من هست که زخمیِ نبردهای هولناکِ بسیاریست و هنوز بهبود نیافته؛ اما به وقتش دوباره بلند میشود، خودش را میتکاند، محکمتر از همیشه میایستد و همه چیز را درست میکند.
#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس.
#حس_خوب
#ویسگون
جنگجوی دیوانهای در من هست که زخمیِ نبردهای هولناکِ بسیاریست و هنوز بهبود نیافته؛ اما به وقتش دوباره بلند میشود، خودش را میتکاند، محکمتر از همیشه میایستد و همه چیز را درست میکند.
#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس.
#حس_خوب
#ویسگون
۲۹.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۳