ادامه داستان کپشن
ادامه داستان کپشن👇
...
رضا شاه نزدیک شد، بیآنکه کسی بشناسدش، پرسید:
– چرا این ماشین راه مردم رو بسته؟
مأمور با ترس گفت:
– قربان، پسر وزیر داخلهست… اگه چیزی بگم، فردا از کار میندازنم.
رضا شاه برگشت سمت راننده و با صدای محکم گفت:
– پیاده شو.
راننده خندید:
– تو کی هستی که دستور میدی؟
رضا شاه گفت:
– کسی که قانون رو نوشته...
چند دقیقه بعد، مردم با حیرت دیدن خودِ رضا شاه پشت فرمون ماشین نشسته، ماشین رو خودش برد کلانتری، و گفت:
– از امروز هیچکس بالاتر از قانون نیست. حتی پسر وزیر!
اون روز، مأمور راهنمایی که جرئت نکرده بود حرف بزنه، از ترس انتظار توبیخ داشت… ولی رضا شاه دستور داد ترفیعش بدن.
عدالت، فقط وقتی واقعیست که برای همه یکسان اجرا بشه — حتی نزدیکترینها به قدرت.
...
رضا شاه نزدیک شد، بیآنکه کسی بشناسدش، پرسید:
– چرا این ماشین راه مردم رو بسته؟
مأمور با ترس گفت:
– قربان، پسر وزیر داخلهست… اگه چیزی بگم، فردا از کار میندازنم.
رضا شاه برگشت سمت راننده و با صدای محکم گفت:
– پیاده شو.
راننده خندید:
– تو کی هستی که دستور میدی؟
رضا شاه گفت:
– کسی که قانون رو نوشته...
چند دقیقه بعد، مردم با حیرت دیدن خودِ رضا شاه پشت فرمون ماشین نشسته، ماشین رو خودش برد کلانتری، و گفت:
– از امروز هیچکس بالاتر از قانون نیست. حتی پسر وزیر!
اون روز، مأمور راهنمایی که جرئت نکرده بود حرف بزنه، از ترس انتظار توبیخ داشت… ولی رضا شاه دستور داد ترفیعش بدن.
عدالت، فقط وقتی واقعیست که برای همه یکسان اجرا بشه — حتی نزدیکترینها به قدرت.
- ۶۶۹
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط