عاشقانه های شبنم
هی دل ببری از من تبدار قشنگ است
آزار دل تب زده انگار قشنگ است
در چشم سیاه تو چه جادوی عجیبیست
این چشم پراز غصه و اسرار قشنگ است
دل بر تو سپردم که دگر یار نگیرم
از سوی تو بی رحمی و آزار قشنگ است
ای کاش که من باشم و آن دست پراز مهر
آغوش تو در نیمه شب تار قشنگ است
من در ره عشقت بدهم جان تو بخواهی
زلفت بشود حلقه این دار قشنگ است
میسوزم و در حسرت دیدار توهستم
از عشق تو این سینه تبدار قشنگ است
آزار دل تب زده انگار قشنگ است
در چشم سیاه تو چه جادوی عجیبیست
این چشم پراز غصه و اسرار قشنگ است
دل بر تو سپردم که دگر یار نگیرم
از سوی تو بی رحمی و آزار قشنگ است
ای کاش که من باشم و آن دست پراز مهر
آغوش تو در نیمه شب تار قشنگ است
من در ره عشقت بدهم جان تو بخواهی
زلفت بشود حلقه این دار قشنگ است
میسوزم و در حسرت دیدار توهستم
از عشق تو این سینه تبدار قشنگ است
۷.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۳