Fatima💛
Fatima💛
حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت
با همه، نمی گفت عمرم، نفسم، عزیزم!
صداش که می کردم میگفت:
- جانم چشمام؟
این چشمام گفتنشم
فلسفه داشت برای خودش...
می گفت:
- بی بیم همیشه بهم میگه چشمام،
هروقتم ازش میپرسم چرا؟
میگه یه وقتایی، هیچ فرقی نیست
بین نبودن چشمای یه آدم و مُردنش...
آدمی که مزه ی دیدنو چشیده باشه،
چشماش اگه نباشه دنیاش تیره و تار میشه...
طبیعیه که دیگه هیچی و هیچکسی رو نمیبینه، نمی تونه که ببینه!
براش سخت میشه ساده ترین کارا،
دلش همیشه تنگه،
همهش دلتنگ رنگ و نور و روشنائیه...
آدمِ بینا،
بدون چشماش خیلی چیزا کم داره...
گاهی وقتا حتی خودِ زندگی رو!
میگفت:
- فدای چشمات برم چشمام!
به سرت نزنه نباشی یه وقت...
که اگه نباشی،
دیگه نه شب می مونه برام، نه روز...
همه ی زندگیم میشه نااُمیدی
و دلتنگی و سیاهی!
حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت
با همه، نمی گفت عمرم، نفسم، عزیزم!
صداش که می کردم میگفت:
- جانم چشمام؟
این چشمام گفتنشم
فلسفه داشت برای خودش...
می گفت:
- بی بیم همیشه بهم میگه چشمام،
هروقتم ازش میپرسم چرا؟
میگه یه وقتایی، هیچ فرقی نیست
بین نبودن چشمای یه آدم و مُردنش...
آدمی که مزه ی دیدنو چشیده باشه،
چشماش اگه نباشه دنیاش تیره و تار میشه...
طبیعیه که دیگه هیچی و هیچکسی رو نمیبینه، نمی تونه که ببینه!
براش سخت میشه ساده ترین کارا،
دلش همیشه تنگه،
همهش دلتنگ رنگ و نور و روشنائیه...
آدمِ بینا،
بدون چشماش خیلی چیزا کم داره...
گاهی وقتا حتی خودِ زندگی رو!
میگفت:
- فدای چشمات برم چشمام!
به سرت نزنه نباشی یه وقت...
که اگه نباشی،
دیگه نه شب می مونه برام، نه روز...
همه ی زندگیم میشه نااُمیدی
و دلتنگی و سیاهی!
۲۶.۴k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.