قلمم از تو می نویسد
قلمم از #تو می نویسد
و در بیان شرح #عاشقانه های قلبم
زخمه بر دفتر احساسم می زند
که هر واژه اش
مثنویی می شود در وصف #چشمان تو
چشمانی که دوستشان دارم
و در آن دیدگان زیباست که
شور عشق را به تماشا می نشینم
آن نگاهی که کتابی می شود
نخوانده
که پُر است از اسرارِ سکوتی مبهم؛
وقتی از تو می سرایم
پر می شوم از نوای عشق
لبریز می شوم از ترانه های شوق
مست می شوم از عاشقانه های خاص
زمزمه می کنم تو را به وقت تنهایی
می سپارم روح خسته ام را
به آن دو زلال عمیق عشق
تا خالی شوم از دلتنگی
اما...
اما باز هم می بینم
پایان نمی یابد این بیقراری های دلم ...
و در بیان شرح #عاشقانه های قلبم
زخمه بر دفتر احساسم می زند
که هر واژه اش
مثنویی می شود در وصف #چشمان تو
چشمانی که دوستشان دارم
و در آن دیدگان زیباست که
شور عشق را به تماشا می نشینم
آن نگاهی که کتابی می شود
نخوانده
که پُر است از اسرارِ سکوتی مبهم؛
وقتی از تو می سرایم
پر می شوم از نوای عشق
لبریز می شوم از ترانه های شوق
مست می شوم از عاشقانه های خاص
زمزمه می کنم تو را به وقت تنهایی
می سپارم روح خسته ام را
به آن دو زلال عمیق عشق
تا خالی شوم از دلتنگی
اما...
اما باز هم می بینم
پایان نمی یابد این بیقراری های دلم ...
۷.۴k
۱۷ دی ۱۴۰۲