اشک رازی ست

اشک رازی‌ ست
لبخند رازی‌ ست
عشق رازی‌ ست
اشک آن شب لبخند عشقم بود.
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ...

🎙"شاملو"
دیدگاه ها (۰)

عجب پای گریزان دارد این عمرتو گو باران ریزان دارد این عمربه ...

سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوزدر درونم زنده است و زندگان...

مرگ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط