ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم

ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم

گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و به جانان نرسیدیم

گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گرد سراپرده سلطان نرسیدیم

چون سایه دویدیم به سر در عقبش لیک
در سایه آن سرو خرامان نرسیدیم

رفتیم که جان بر سر میدانش فشانیم
از سر بگذشتیم و به میدان نرسیدیم

چون ذره سراسیمه شدیم از غم و روزی
در چشمه خورشید درفشان نرسیدیم

در تیرگی هجر بمردیم و ز لعلش
هرگز به لب چشمه حیوان نرسیدیم

ایوب صبوریم که از محنت کرمان
چون یوسف گم گشته به کنعان نرسیدیم!

از زلف تو زنار ببستیم و چو خواجو
در کفر بماندیم و به ایمان نرسیدیم...🦋💞🦋

#saharshehim💖

#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۴)

محبوبم جانانم❤❤آخرین چراغ را روشن میگذارمـ ،باید بدانی هنوز ...

تقدیم یار ازجان عزیزترم🦋🦋ای که هر دم عنبرت بر نسترن چنبر شود...

ای کرده مه را از تیره شب نقابدر شب فکنده چین بر مه فکنده تاب...

درد محبت، درمان نداردراه مودت، پایان ندارداز جان شیرین ممکن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط