در ایستگاه برهوت دلتنگی
در ایستگاه برهوت دلتنگی
نشسته بر صندلی ِ انتظار،
خیره ام
به دور دست ها
و جاده هایِ
سوت و کورِ بی رهگذر ؛
تنها همدم تنهاییم
نوای جغد شومی ست
بر بلندای ِ تیرک برق
که آشفته میکند
سکوت دلگیر تنهاییم را
نمیدانم
خبر از مسافر من دارد
یا خودش داغ دیده ایی ست
تنها و منتظر
که مدت هاست در انتظار بسر می برد .
نشسته بر صندلی ِ انتظار،
خیره ام
به دور دست ها
و جاده هایِ
سوت و کورِ بی رهگذر ؛
تنها همدم تنهاییم
نوای جغد شومی ست
بر بلندای ِ تیرک برق
که آشفته میکند
سکوت دلگیر تنهاییم را
نمیدانم
خبر از مسافر من دارد
یا خودش داغ دیده ایی ست
تنها و منتظر
که مدت هاست در انتظار بسر می برد .
۱۱.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳