واییییی

واییییی
بچه هاااا باورتون نمیشه چه خابی دیدمممم
خواب دیدم با میامورا تو خیابون های طالقانی هستیم یجا میامورا سر به سرم میزاره بعد فرار میکنه داخل ی کوچه ایی منم عصبانی و تنها موندمم
همینجوری دارم راه میرم که یهو میوفتم تو ی چاله گِل بزرگ
بعد یهو سه مرد میان بالا سرم میخوان ببرنم بم تجاوز کنن منم هرچی دست و پا میزنم نمیتونم از گل بیام بیرون پس جیغ میکشیدم و میامورا رو صدا میزدم
بعد میامورا که میاد نمد چکار میکنه بعد اون سه تا مرد ها میترسن میرن
بعد منو میاره بیرون از گل ها
قدم کنان ازم معذرت خواهی میکنه بعد منو میچسبونه ب دیوار اول ب قصد بوسیدن میاد جلو ولی میاد بغلم میکنه (بغلش انقد گرم و نرم و خوب بود که اشک*) همینجوری بغلش میکردم و چشام بسته بود که وقتی باز کردم چشمم خورد به 3 متر اونور تر که دیدم زنیتسو سر سطل اشغاله داره اشغال میخوره🗿
و من همچنان تو بغل میامورا بودم جیخخخخخخ


اهاااا و راستی نکته ی لذت دارش اینه که من در حالت عادی (خواب نباشم) مث سگگگگگگ رو میامورا کراشممممم
اصن ژذاب🥹💗