از حال دل عاشق اگر او خبری داشت
از حال دل عاشق اگر او خبری داشت
یا از دل او بر دل من، عشق ، دری داشت؛
شاید که به دیدار من خسته می آمد
یا ناله ی من در دل سنگش اثری داشت
تا ساحل او ، فاصله ، صد موج مهیب است
با قایق آواره ، دلم گر سفری داشت
شاید اگر او ماه شب تار دلم بود
شبهای دل خسته امید سحری داشت
از خواب شبم رفت و ندانست دل من
این خاطر دیوانه برایش خطری داشت !؟
صد دفعه نوشتم که تو را دوست ...تو را دوست...
نگذاشت تمامش کنم او هم نظری داشت
هر بیت غزل پر شده از درد وغم عشق
می خواند اگر ؛ شعر برایش ضرری داشت !!؟؟
اغوش به رویم نگشوده است ؛ وگر نه
خشکیده درخت تن من هم ثمری داشت ...
یا از دل او بر دل من، عشق ، دری داشت؛
شاید که به دیدار من خسته می آمد
یا ناله ی من در دل سنگش اثری داشت
تا ساحل او ، فاصله ، صد موج مهیب است
با قایق آواره ، دلم گر سفری داشت
شاید اگر او ماه شب تار دلم بود
شبهای دل خسته امید سحری داشت
از خواب شبم رفت و ندانست دل من
این خاطر دیوانه برایش خطری داشت !؟
صد دفعه نوشتم که تو را دوست ...تو را دوست...
نگذاشت تمامش کنم او هم نظری داشت
هر بیت غزل پر شده از درد وغم عشق
می خواند اگر ؛ شعر برایش ضرری داشت !!؟؟
اغوش به رویم نگشوده است ؛ وگر نه
خشکیده درخت تن من هم ثمری داشت ...
۱۱.۸k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.