بمان، درکنارِ قلبی که تمامِ وجودش رادربرابرت باخت..
بمان، درکنارِ قلبی که تمامِ وجودش رادربرابرت باخت..
بساز، لبخندی راکه هیچگاه اورابرروی لبهایم ندیدم.
نجواکن، نامم رابرزبانت تاباری دیگربرایت جان دهم.
درآغوشبگیر، تنی راکه بیجان تنهادرانتظارِ توست.
ببوس، لبهایی راکه تنهاباتوبه گناهِ شیرین آغشته ماند ،،
ترکنکن، دستانی که باحس وجودتو گرمارا میشناسد.
بنگر، آسمانرا، تامن هم درستارههای آسمانِ چشمانت
باری دیگرتاخودِ مرگ بروم؛
بساز، لبخندی راکه هیچگاه اورابرروی لبهایم ندیدم.
نجواکن، نامم رابرزبانت تاباری دیگربرایت جان دهم.
درآغوشبگیر، تنی راکه بیجان تنهادرانتظارِ توست.
ببوس، لبهایی راکه تنهاباتوبه گناهِ شیرین آغشته ماند ،،
ترکنکن، دستانی که باحس وجودتو گرمارا میشناسد.
بنگر، آسمانرا، تامن هم درستارههای آسمانِ چشمانت
باری دیگرتاخودِ مرگ بروم؛
۳.۷k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.