ترجمه : عمارت خیلی گیج
ترجمه : عمارت خیلی گیج
کننده بود مادر بزرگم خیلی
سختگیر و ترسناک بود
اون روز بخاطر اینکه نتونستم جدول ضرب حفظ
بکنم توبیخ شده بودم.من وتو می خوایم خاله بازی کنیم اونم بچه س اسمش ناناعه بابام که رفته بهشت اینو هدیه داده این یه رازه
فهمیدم رازه عزیزم این کیمجیه اسفناجم درست کردزودباش بخور.
اوایل اصلا نمی تونستم خودمو با زندگی تو عمارت وقف بدم دلم میخواست فرارکنم . چون تو اونجا بودی توانستم اون شرایط تحمل کنم اونی که اول نجات پیدا کرده بودمنم. خدا روشکرفقط برات خاطرات ناراحت کننده باقی نذاشتم
یه فکری به نظرم رسیده که انجام بدیم چی !چطوره..توبچه گیامون مشاوره کنیم.الان؟همین الان
#منو_بکش_خلاصم_کن
#قسمت_نوزدهم
کننده بود مادر بزرگم خیلی
سختگیر و ترسناک بود
اون روز بخاطر اینکه نتونستم جدول ضرب حفظ
بکنم توبیخ شده بودم.من وتو می خوایم خاله بازی کنیم اونم بچه س اسمش ناناعه بابام که رفته بهشت اینو هدیه داده این یه رازه
فهمیدم رازه عزیزم این کیمجیه اسفناجم درست کردزودباش بخور.
اوایل اصلا نمی تونستم خودمو با زندگی تو عمارت وقف بدم دلم میخواست فرارکنم . چون تو اونجا بودی توانستم اون شرایط تحمل کنم اونی که اول نجات پیدا کرده بودمنم. خدا روشکرفقط برات خاطرات ناراحت کننده باقی نذاشتم
یه فکری به نظرم رسیده که انجام بدیم چی !چطوره..توبچه گیامون مشاوره کنیم.الان؟همین الان
#منو_بکش_خلاصم_کن
#قسمت_نوزدهم
۳.۱k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.