کاش جوهر خودنویسم بودم

کاش جوهر خودنویسم بودم
که پابه پای تو بر سفیدی کاغذ راه می رود
کاش قدر پاک کنی، لکه های سیاه را از حواشی نامت می زدودم
کاش، چه کنم؟ شاعرم.
باید منتظر بمانم و غرش شیرهای سیاه را در رگهایم بشنوم که به قلبم نزدیک می شوند
و پنج زورق توأمانت، بر کاغذهای سفید می رسانند....
دیدگاه ها (۲)

این غافله عمر عجب میگذرد ...

هیچ چیز باتو شروع نشود ....

باور نمی آید هنوزم از دل تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط