اين بار من يک بارگي در عاشقي پيچيده ام
اين بار من يک بارگي در عاشقي پيچيده ام
اين بار من يک بارگي از عافيت ببريده ام
دل را ز خود برکنده ام با چيز ديگر زنده ام
عقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيده ام!
اي مردمان اي مردمان از من نيايد مردمي
ديوانه هم ننديشد آن کاندر دل انديشيده ام
امروز عقل من ز من يک بارگي بيزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من ناديده ام
من خود کجا ترسم از او شکلي بکردم بهر او
من گيج کي باشم ولي قاصد چنين گيجيده ام
از کاسه استارگان وز خون گردون فارغم
بهر گدارويان بسي من کاسه ها ليسيده ام...
من از براي مصلحت در حبس دنيا مانده ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزديده ام
#محسن_چاوشی
#موسیقی
اين بار من يک بارگي از عافيت ببريده ام
دل را ز خود برکنده ام با چيز ديگر زنده ام
عقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيده ام!
اي مردمان اي مردمان از من نيايد مردمي
ديوانه هم ننديشد آن کاندر دل انديشيده ام
امروز عقل من ز من يک بارگي بيزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من ناديده ام
من خود کجا ترسم از او شکلي بکردم بهر او
من گيج کي باشم ولي قاصد چنين گيجيده ام
از کاسه استارگان وز خون گردون فارغم
بهر گدارويان بسي من کاسه ها ليسيده ام...
من از براي مصلحت در حبس دنيا مانده ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزديده ام
#محسن_چاوشی
#موسیقی
۱۰۸.۸k
۱۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.