قدم میزدیم آرزوها میدویدند

قدم میزدیم آرزوها می‌دویدند!
دیدگاه ها (۰)

شدم پر از آشغالای درونی تو وجودم /:

یه ماهی وسطِ دریا ولی خب بی نفس و وصله قلابم ..

لیلة الرغائب:شب ارزوها «شب رغبت‌ها، اشتیاق‌ها و بخشش‌ها»)

🔵 پروین غفاری معشوقه محمدرضا پهلوی:داشتیم تو حیاط کاخ قدم می...

جامانده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط