من از دار دنیا فقط یک نفر را میخواهم
من از دار دنیا فقط یک نفر را میخواهم
یک نفر از جنس دیوانگی
یک نفر را میخواهم با حس ناب آرامشش
که ساحل طوفانی دلم را آرام کند
یک نفر را میخواهم که بشود با او دیوانه بود و خندید
که به رویاهایم گوش دهد، حرف دلم بفهمد و چشمانم را بخواند
یک نفر که بگوید:دردت به جانم نبینم ناراحتی ات را
یک نفر که در حصار بازوانش حبس شوم!
یک نفر را میخواهم شب هایی که بیخوابی به سرمان زد برویم و خیابان های افسرده ی شهر را با صدای خنده هایمان بیدار کنیم.
یک نفر را میخواهم که با او تا ته دنیا رفت
از تمام آدم های دنیا، فقط یک نفر را میخواهم...
خیالت را دوست دارم که درآن کلبه پشت رودخانه برای ما بود و پرستارم تو بودی.
یک نفر از جنس دیوانگی
یک نفر را میخواهم با حس ناب آرامشش
که ساحل طوفانی دلم را آرام کند
یک نفر را میخواهم که بشود با او دیوانه بود و خندید
که به رویاهایم گوش دهد، حرف دلم بفهمد و چشمانم را بخواند
یک نفر که بگوید:دردت به جانم نبینم ناراحتی ات را
یک نفر که در حصار بازوانش حبس شوم!
یک نفر را میخواهم شب هایی که بیخوابی به سرمان زد برویم و خیابان های افسرده ی شهر را با صدای خنده هایمان بیدار کنیم.
یک نفر را میخواهم که با او تا ته دنیا رفت
از تمام آدم های دنیا، فقط یک نفر را میخواهم...
خیالت را دوست دارم که درآن کلبه پشت رودخانه برای ما بود و پرستارم تو بودی.
۳.۴k
۰۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.