❤☝چقدر نزدیک ظهور هستیم آیا آماده هستیم؟
آیا میدانستید؟
مدت عمر حضرت نوح (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: حضرت نوح (علیه السلام) دو هزار و پانصد سال عمر کرد که هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پیامبری و نهصد و پنجاه سال بعد از رسالت بود که به دعوت مردم اشتغال داشت و دویست سال به دور از مردم به کار کشتی سازی پرداخت و پس از ماجرای طوفان پانصد سال زندگی کرد (۱۲۹).
علامه مجلسی (رحمه الله) می گوید که ارباب سیر درباره عمر نوح اختلاف دارند، جمعی هزار سال گفته اند، قول دیگر هزار و چهارصد و پنجاه سال، قول سوم هزار و چهارصد و هفتاد سال، قول چهارم دو هزار و سیصد سال و در اخبار معتبره دو هزار و پانصد سال ذکر شده است (۱۳۰).
نفرین حضرت نوح (علیه السلام)
در حدیثی آمده که چون سیصد سال از دعوت نوح گذشت، حضرت خواست مردم را نفرین کند. پس از نماز صبح نشسته بود تا نفرین کند که چند تن از فرشتگان از آسمان هفتم فرود آمدند و پس از سلام گفتند: «خواهشی از تو داریم!» نوح پرسید: «خواهش شما چیست؟».
گفتند: خواهش ما این است که نفرین را به تأخیر اندازی، زیرا نخستین عذاب خدا در روی زمین خواهد بود.
نوح در پاسخ فرمود که تا سیصد سال دیگر آن را به تأخیر می اندازم (اگر زنده باشم تا سیصد سال دیگر بر آنان نفرین نمی کنم) وقتی سیصد سال دوم نیز به پایان رسید و خواست نفرین کند، دسته دیگری از فرشتگان از آسمان ششم آمدند و از او خواستند تا باز هم نفرین را به تأخیر اندازد، سیصد سال دیگر نیز به تأخیر افتاد. پس از سپری شدن نهصد سال پیروان نوح از آزار دشمنان به تنگ آمدند و از او خواستند تا فرج و گشایشی از خدا بخواهد. نوح قبول کرد و پس از نماز به درگاه خدا دعا کرد، جبرئیل نازل شد و به نوح گفت که خداوند دعای تو را مستجاب کرد، اکنون به پیروان خود بگو که خرما بخورند و هسته آن را بکارند و از آن نگهداری و محافظت کنند تا بزرگ شود؛ پس از بارور شدن درختان، بالا از ایشان برطرف می گردد و فرجشان می رسد.
وقتی نوح گفتار جبرئیل را به پیروان خود اطلاع داد، همگی خرسند شدند و دستور خداوند را انجام دادند، پس از آنکه درخت ها بارور شد؛ نزد نوح (علیه السلام) آمدند و گفتند: زمانی را که خبر داده بودی فرا رسیده است.
نوح از خداوند خواست تا وعده عذاب را عملی کند. وحی شد که به آنان بگو که این خرما را هم بخورید و هسته آن را بکارید و پس از بارور شدن درختان گشایش و فرج در رسد.
در این موقع بود که ثلث پیروان نوح مرتد شدند و دو ثلث باقی مانده خرماها را خوردند و هسته اش را کاشتند تا بزرگ شد و بارور گردید. آنان نیز نزد نوح آمدند و وفای وعده حق را خواستند، دوباره وحی شد که به آنان بگو که این خرما را هم بخورید و هسته اش را بکارید. این بار نیز ثلث پیروان نوح از دین خارج شدند
مدت عمر حضرت نوح (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: حضرت نوح (علیه السلام) دو هزار و پانصد سال عمر کرد که هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پیامبری و نهصد و پنجاه سال بعد از رسالت بود که به دعوت مردم اشتغال داشت و دویست سال به دور از مردم به کار کشتی سازی پرداخت و پس از ماجرای طوفان پانصد سال زندگی کرد (۱۲۹).
علامه مجلسی (رحمه الله) می گوید که ارباب سیر درباره عمر نوح اختلاف دارند، جمعی هزار سال گفته اند، قول دیگر هزار و چهارصد و پنجاه سال، قول سوم هزار و چهارصد و هفتاد سال، قول چهارم دو هزار و سیصد سال و در اخبار معتبره دو هزار و پانصد سال ذکر شده است (۱۳۰).
نفرین حضرت نوح (علیه السلام)
در حدیثی آمده که چون سیصد سال از دعوت نوح گذشت، حضرت خواست مردم را نفرین کند. پس از نماز صبح نشسته بود تا نفرین کند که چند تن از فرشتگان از آسمان هفتم فرود آمدند و پس از سلام گفتند: «خواهشی از تو داریم!» نوح پرسید: «خواهش شما چیست؟».
گفتند: خواهش ما این است که نفرین را به تأخیر اندازی، زیرا نخستین عذاب خدا در روی زمین خواهد بود.
نوح در پاسخ فرمود که تا سیصد سال دیگر آن را به تأخیر می اندازم (اگر زنده باشم تا سیصد سال دیگر بر آنان نفرین نمی کنم) وقتی سیصد سال دوم نیز به پایان رسید و خواست نفرین کند، دسته دیگری از فرشتگان از آسمان ششم آمدند و از او خواستند تا باز هم نفرین را به تأخیر اندازد، سیصد سال دیگر نیز به تأخیر افتاد. پس از سپری شدن نهصد سال پیروان نوح از آزار دشمنان به تنگ آمدند و از او خواستند تا فرج و گشایشی از خدا بخواهد. نوح قبول کرد و پس از نماز به درگاه خدا دعا کرد، جبرئیل نازل شد و به نوح گفت که خداوند دعای تو را مستجاب کرد، اکنون به پیروان خود بگو که خرما بخورند و هسته آن را بکارند و از آن نگهداری و محافظت کنند تا بزرگ شود؛ پس از بارور شدن درختان، بالا از ایشان برطرف می گردد و فرجشان می رسد.
وقتی نوح گفتار جبرئیل را به پیروان خود اطلاع داد، همگی خرسند شدند و دستور خداوند را انجام دادند، پس از آنکه درخت ها بارور شد؛ نزد نوح (علیه السلام) آمدند و گفتند: زمانی را که خبر داده بودی فرا رسیده است.
نوح از خداوند خواست تا وعده عذاب را عملی کند. وحی شد که به آنان بگو که این خرما را هم بخورید و هسته آن را بکارید و پس از بارور شدن درختان گشایش و فرج در رسد.
در این موقع بود که ثلث پیروان نوح مرتد شدند و دو ثلث باقی مانده خرماها را خوردند و هسته اش را کاشتند تا بزرگ شد و بارور گردید. آنان نیز نزد نوح آمدند و وفای وعده حق را خواستند، دوباره وحی شد که به آنان بگو که این خرما را هم بخورید و هسته اش را بکارید. این بار نیز ثلث پیروان نوح از دین خارج شدند
۱.۳k
۰۹ آذر ۱۴۰۲