مرزی فراتر از یکـ درد ، در تمامـ من درد می کند
خوابـ هایمـ درد میکند
روزهایمـ نیز بدون تُو ، درد دارند
آخر نمیدانی که ،
بی تُو ساعتـ ها همـ کلافهاند
کلافه!
خوبِـ من ، حال سختـ استـ
عادتـ به جهانِ بی تُویی ...
بی تُو و بی تُو ، دلتنگـ ترین عابر شهرمـ
رهگذرِ کوچه پس کوچههای این شهر
تمامِـ شهر بوی تُو را میدهد
اینکــ ،
بعدِ عمری ،
این من و من در ماندهایمـ!!
نمیدانمـ
نمیدانمـ
جان در من چه میکند "بی تُو"؟!🦋🦋
فقطهمین..!
انشالاه آلاه منیدَ علینین سرنوشتینه دچار اِلَسین اوندا حالووی سوروشارام.
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.