من نمیگم دوست دارم!
من نمیگم دوست دارم!
اما اگه یروز به زبون آوردمش
بدون از دوست دآشتنت لبریز شدم!
انقد که دیگه پنهونی قربونت رفتن دلمُ آروم نکرده!
من نمیگم دلم برآت تنگ شده، اما اگه یروز برات مسیج اومد "دلم برآت تنگ شده"
تو بیشتر ازینآ بخونش..
تو بخون دآرم جون میدم از دوریت ،
بخون نیاز دارم ببینمت،
بخون بدجوری دلبستت شدم!
من نمیگم بیآ ببینمت اما وقتی میپرسم کجایی،
تو بخون خیلی دلم میخواست الان کنارِ من باشی!
من نمیگم " دلم گرفته "
اما هر وقت گفتم " دلم گرفته " تو بخون بدجوری ازت دلخورم!
آخه اگه هر چیزی جز تو اذیتم کنه خودم حلش میکنم مگه این که غمی که تو دلم خونه کرده مربوط باشه به تو... اونوقتِ که غیر مستقیم هوار میزنم حالمُ خوب کن!
اگه برات مسیج اومد دلم گرفته،
تو بخون گریه اَمونمُ بریده، بخون فقط خودتی که میتونی این اشکها رو پاک کنی و لبامُ بخندونی...
تو بخون بغلم کن ، بخون به نوازشت نیاز دارم ،
بخون دلمُ گرم کن، بخون میخوام کنارم باشی و گوشِ شنوا بشی واسه حرفام...
میدونی چیه...؟
من خیلی میترسم از روزی که هی بگم دلم برات تنگ شده، هی بگم کجایی، هی بگم دلم گرفته و تو بی توجه رد بشی و من باز هی دلم بگیره، هی بیشتر و بیشتر غرق شم تو سیاهیِ نبودنت!
من میترسم از روزی که لبریز باشم و هرچقدر دوستت دارم و تکرآر کنم باز حس کنم لبریزم از عشقت ، انقد بگم دوست دارم که رنگ عآدت بگیره واسه تو ، انقد که دلتُ بزنه.
اما اگه یروز به زبون آوردمش
بدون از دوست دآشتنت لبریز شدم!
انقد که دیگه پنهونی قربونت رفتن دلمُ آروم نکرده!
من نمیگم دلم برآت تنگ شده، اما اگه یروز برات مسیج اومد "دلم برآت تنگ شده"
تو بیشتر ازینآ بخونش..
تو بخون دآرم جون میدم از دوریت ،
بخون نیاز دارم ببینمت،
بخون بدجوری دلبستت شدم!
من نمیگم بیآ ببینمت اما وقتی میپرسم کجایی،
تو بخون خیلی دلم میخواست الان کنارِ من باشی!
من نمیگم " دلم گرفته "
اما هر وقت گفتم " دلم گرفته " تو بخون بدجوری ازت دلخورم!
آخه اگه هر چیزی جز تو اذیتم کنه خودم حلش میکنم مگه این که غمی که تو دلم خونه کرده مربوط باشه به تو... اونوقتِ که غیر مستقیم هوار میزنم حالمُ خوب کن!
اگه برات مسیج اومد دلم گرفته،
تو بخون گریه اَمونمُ بریده، بخون فقط خودتی که میتونی این اشکها رو پاک کنی و لبامُ بخندونی...
تو بخون بغلم کن ، بخون به نوازشت نیاز دارم ،
بخون دلمُ گرم کن، بخون میخوام کنارم باشی و گوشِ شنوا بشی واسه حرفام...
میدونی چیه...؟
من خیلی میترسم از روزی که هی بگم دلم برات تنگ شده، هی بگم کجایی، هی بگم دلم گرفته و تو بی توجه رد بشی و من باز هی دلم بگیره، هی بیشتر و بیشتر غرق شم تو سیاهیِ نبودنت!
من میترسم از روزی که لبریز باشم و هرچقدر دوستت دارم و تکرآر کنم باز حس کنم لبریزم از عشقت ، انقد بگم دوست دارم که رنگ عآدت بگیره واسه تو ، انقد که دلتُ بزنه.
۲۳.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.