اقا ما داریم میریم رشت چند روز پیش سالاد الویه کردیم ماشی
اقا ما داریم میریم رشت چند روز پیش سالاد الویه کردیم ماشین بخوریم چند تا هم نوشابه کوکاکولا خریدیم من گفتم شما نخورین میمونه تو حلقتون اقا گوش نکردن من خوردم هیچی نشد اول موند گلوی مامانبزرگم شروع کرد شرفه کردن بعد موند تو گلوی بابام قشنگ اینم سرفه مرده بعد رسید به بابابزرگم اقا بابام یه جوری میخندید که انگار تا حالا اینجوری نخندیده از چشاش اشک بود که داشت میریخت از خنده منم گفتم، گفتم نخورید دیگ شما به تهیونگ هیت میدین اینجوری میشه دیدم نه بابا بابام داره دیگ میمره از خنده
- ۹۸۰
- ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط