خون هنوز گرم است اما انسانیت سرد سرد...

کودکی، دو نیم شده
و کودکی دیگر، خونین وسط تصویر دیده میشود،
هنوز با چشمانی نیمه‌باز،
از زندگی چیزی طلب می‌کند…
نه نان، نه اسباب‌بازی – تنها اندکی انصاف.

پشت وصیتش هم مادری، افتاده بر سنگفرش جنون،
بی‌جان، اما نه بی‌صدا؛
نگاهش، هزار بار بلندتر از هر خطابه‌ی سازمان ملل،
می‌پرسد: «دنیا کجاست؟»

و دنیا؟
دنیا خفه‌خون گرفته.
سرد، بی‌احساس، مشغولِ شمارش سود و امضاء قراردادها.
غرب، در آیینه‌های دروغین آزادی،
صورت خود را تمیز می‌کند،
اما لکه‌های خون کودک را نمی‌بیند…
یا نمی‌خواهد ببیند.

مجامع جهانی،
با نوارهای مشکی بر آستین،
بیانیه‌هایی صادر می‌کنند که حتی مرگ هم از شنیدنش خسته است.
و می خندد
مرگ به بیانیه های این روز ها خوب میخندد

اما با همه‌ی این تباهی،
مردم ایستاده‌اند؛
نه چون نمی‌هراسند،
بلکه چون اینجا خانه ی آنهاست

تن‌شان سوخته، اما اراده‌شان آتش است.
قلب‌شان شکسته، اما هر تکه‌اش دلیلی برای ادامه دادن است.
و اشک‌هایشان، رودهایی‌ست که حقیقت را خواهد شست.

آینده از دل این خاکستر زاده خواهد شد.
کودکانی که امروز گریه می‌کنند، فردا تاریخ را خواهند نوشت.
و آن روز، نگاه خاموش مادر،
به کابوس هر وجدانِ خاموش تبدیل خواهد شد.

آری، روشنایی خواهد آمد…
نه چون جهان بیدار شده،
بلکه چون ما،
در دل تاریک‌ترین شب‌ها،
شمع را از خون خود روشن کرده‌ایم.


#آقای_تحلیلگر

@mrtahlilgar
دیدگاه ها (۴)

پوستر منتشر شده توسط حماس

لعنت بر خائنین به ملت عزیزم ایران..

جاسوسی که امروز اعدام شد

اینا هم سوخت موشک داشتن...

{امارات...نماد قتل و کشت و کشتار...است}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط