عاشقانه های شبنم
با می چشمت رسیدم تا لبِ ساغر شدن
سر نهادم پای عشقت تا خودِ بیسر شدن
گفته بودم میروم تا پای احساسِ جنون
بالهایم را شکستند در شبِ پرپر شدن
از می چشمت چشیدم شوکرانِ عشق را
عشق میسوزاندم تا لحظهی آخر شدن
سر نهادم پای دیوارِ بلندِ آرزو
پل زدم از آرزو تا لحظهی باور شدن
در پی عشقت شدم کافرترینِ مَردُمان
مثلِ سرهنگی اسیرم در صفِ کیفر شدن
در لهیبِ آتشِ عشقت گرفتار آمدم
هیزمی بودم شدم چون شعله از آذر شدن
حوصله سر میرود از چشمهای منتظر
تا به کی چشمانِ من از فرطِ دوری ترشدن
سر نهادم پای عشقت تا خودِ بیسر شدن
گفته بودم میروم تا پای احساسِ جنون
بالهایم را شکستند در شبِ پرپر شدن
از می چشمت چشیدم شوکرانِ عشق را
عشق میسوزاندم تا لحظهی آخر شدن
سر نهادم پای دیوارِ بلندِ آرزو
پل زدم از آرزو تا لحظهی باور شدن
در پی عشقت شدم کافرترینِ مَردُمان
مثلِ سرهنگی اسیرم در صفِ کیفر شدن
در لهیبِ آتشِ عشقت گرفتار آمدم
هیزمی بودم شدم چون شعله از آذر شدن
حوصله سر میرود از چشمهای منتظر
تا به کی چشمانِ من از فرطِ دوری ترشدن
۵.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۲