شدم مجنون تو

شدم مجنون تو
نشدی لیلی من...
شدم فرهاد تو
نشدی شیرین من...
شدم شاملوی قصه هایت
دل ندادی...نشدی آیدای من...
بگو...شاید دلت قصه ی تازه می خواهد؛
پس مینویسم از نو...
تو معشوقه باش و منم عاشق
و به نامِ عشق می نویسم از عشق؛
که هر دَم میگردم به دورت
خورشید شدن را که بلدی..؟!
پروانه می شوم و شهدِ شیرینِ عشقت را میچشم
گل شدن را که بلدی...؟!
درِ ظرفِ عشقم را باز میکنم تا هوایش به هوایت برسد
نفس کشیدن را که بلدی...؟!
ماهی می شوم و با تلاطم...
دیدگاه ها (۰)

به بهانه دیدنت قفلی زدم بازم رو عکسات ♩♩بس رو عکسات گریه کرد...

برده میل زندگی را از سر منگفته ای شاید بیاییاز سفر اما نمیشه...

نمیدونم میفهمین چی میگم یا نه ولی بعضی وقتا دلم میخواد بهش پ...

بـــاور کنآن قدر ها هم سخت نیستفهمیدن اینکهبعضی ها می آیند ک...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط