گاهی به این فکر میکنم که تو چقدر میتوانی نباشی

گاهی به این فکر میکنم که تو چقدر میتوانی نباشی
چقدر میتوانی مرا انکار کنی و بگویی که مرا فراموش کرده ای
چقدر از دوست داشتن من گذشته ای و چقدر جز من،کس دیگری را دوست داری
گاهی به این فکر میکنم که من چقدر میتوانم بیشتر و بیشتر از آن چیزی که هست،می شود و میتوانم دوستت داشته باشم
چقدر میتوانم اگر حتی در توانم هم نباشد عاشقت باشم
چقدر میتوانم نبودنت را بودن تصور کنم و رفتنت را از یاد ببرم
چقدر میتوانم یادت را در قلبم و عطرت را در این خانه نگه دارم که مبادا یک لحظه از خیالم دور شوی
نمیدانم اما گاهی تمام ترسم از این است که یک روز تو را فراموش کنم..
میترسم از آن روز؛
چون آن وقت،دیگر چه دلیلی باید برای زندگی کردن داشته باشم؟!🦋🌹❤
دیدگاه ها (۳۹)

باز جمعه وپرسه زدنهای من در کوچه های بن بست خیال با ترانه ها...

تمام جاده های دنیا را با ذکر نامت طی می کنم و با قلبی سرشار ...

من با چشمان تواندوه آزادیِ هزار پرنده ی بی راه راگریسته بودم...

‏بعد منتصف الليل كل شيء يصبح هادئ إلا قلبي‏بعد از نیمه شب هم...

نمی‌فهمم !واقعا چرا تمام اون اتفاق های بد ، اون همه فکر خیال...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

.❣گفته بودم بی تو میمیرم ولی،❣اینبار نه....❣گفته بودی عاشقم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط