وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...
PART FIFTEEN
ولی چیزی که واقعا داشت بد میشد این بود که کوک و سول حتا اتفاقی هم به هم نگاه نمیکردم و این مسئله داشت رو اعصاب نداشته کوک راه میرفت
تهیونگ هم نمیدونست چرا اما این دختر هر لبخندی که میزد اون محوش میشد هر شیطنتی میکرد تهیونگ تو پشت صحنه کمک میکرد بدون اینکه ا.ت بویی ببره واقعا محو این دختر شده بود واما هم کوک و هم تهیونگ میدونستن که رفتن تو این رابطه آسیب جدی داره
کوک کلافه به درخت پارک تکیه داد
کوک: دیگه واقعا نمیفهمم من چطور عاشقش شدم؟ اصلا چطور میشه....وقتی نگا میکنم میبینم همیشه ازش دفاع کردم و خودم خبر نداشتم دوستش دارم....جیمین یه بار سرشو بوسید جوری دعوا کردیم که تا یک ماه همو نمیدیدم
تهیونگم رو چمن دراز کشید و به آسمون پر ستاره نگاه کرد
ته: من پذیرفتم که عاشق یه توله شدم ولی چطوریشو...وای نمیدونم اصلا انگار از روز اول که آمدیم تو این مدرسه من فقط سر اینهمه آدم کرم ریختم این دختره هم خیلی اذیتش کردم اما یکی بهش ناخون میزد اینقدر عصبی میشدم که تا استخونای اون بنده خدا رو نمیشکستم راحت نمیشدم...پارسال پسره کلاس بغلی بهش گفت چقدر موهات قشنگه منه خر شب باهاش قرار گذاشتم تک تک موهاشو کندم
کوک به تهیونگ نگاهی کرد
کوک: میگم....چیکار کنیم ها؟من نمیخوام آینده سول خراب شه
تهیونگ نیم خیز شد و به کوک نگاه کرد
تهیونگ: ما نباید نزدیکشون بشیم ات الان یه خاستگار درجه یک داره چرا باید با من باشه
کوک: میگم بریم مست کنیم؟یه دختر تو باز گیر بیاریم؟
تهیونگ: من دیگه غیر از اون دختری بهم نمیچسبه ولی دلمم نمیاد به ا.ت دست بزنممممم
کوک: من که مجبورم یکی دیگه رو گیر بیارم...سول حتا بهم نگاهم نمیکنه....حتا یه بار امدم اذیتش کنم که همونجور با سر پایین گفت هرچی میخوای میدمت ولم کن(بلند شد و یقه تهیونگو گرفت)میدونی چقدر قلبم درد گرفت وقتی اینجوری گفت؟
ته: ما کی اینقدر لوس شدیم؟
جیمین: وقتی عاشق شدید
تهیونگ و کوک: هیونگگگگ(ناله)
جیمین: اینجا چیکار میکنید پاشید بریم
تهیونگ: من میخوام همینجا بمیرممم
کوک: هیونگ تو تاحالا عاشق شدی؟
جیمین: معلومه که شدم
کوک: بهش رسیدی؟
جیمین: اره یک هفتهای میشه
ته و کوک: هااااااااا؟
کوک: وایسا وایسا ...اون کیه؟
جیمین: یونا
ته: یونا؟....همون دختره رفیق ا.ت تو مدرسه؟
جیمین: اره
کوک و ته: چیییییییی؟
جیمین درد شما چرا اینقدر تعجب میکنید
کوک: ازت ناامید شدم چرا بهمون نگفتی؟
جیمین: من معذرت میخوام که شما کل روزا دارید دخترا رو دید میزنید نمیشه ۱۰ دقیقه باهاتون حرف زد
تهیونگ: هیونگ....من به نظرم تو رابطه رفتن من و ا.ت باعث آسیب بهش میشه
جیمین: هی احمق معلومه که میشه...عشق همینجوریه دیگه....میاد که آسیب بزنه
کوک: یعنی...
۴۰❤️🎴
ولی چیزی که واقعا داشت بد میشد این بود که کوک و سول حتا اتفاقی هم به هم نگاه نمیکردم و این مسئله داشت رو اعصاب نداشته کوک راه میرفت
تهیونگ هم نمیدونست چرا اما این دختر هر لبخندی که میزد اون محوش میشد هر شیطنتی میکرد تهیونگ تو پشت صحنه کمک میکرد بدون اینکه ا.ت بویی ببره واقعا محو این دختر شده بود واما هم کوک و هم تهیونگ میدونستن که رفتن تو این رابطه آسیب جدی داره
کوک کلافه به درخت پارک تکیه داد
کوک: دیگه واقعا نمیفهمم من چطور عاشقش شدم؟ اصلا چطور میشه....وقتی نگا میکنم میبینم همیشه ازش دفاع کردم و خودم خبر نداشتم دوستش دارم....جیمین یه بار سرشو بوسید جوری دعوا کردیم که تا یک ماه همو نمیدیدم
تهیونگم رو چمن دراز کشید و به آسمون پر ستاره نگاه کرد
ته: من پذیرفتم که عاشق یه توله شدم ولی چطوریشو...وای نمیدونم اصلا انگار از روز اول که آمدیم تو این مدرسه من فقط سر اینهمه آدم کرم ریختم این دختره هم خیلی اذیتش کردم اما یکی بهش ناخون میزد اینقدر عصبی میشدم که تا استخونای اون بنده خدا رو نمیشکستم راحت نمیشدم...پارسال پسره کلاس بغلی بهش گفت چقدر موهات قشنگه منه خر شب باهاش قرار گذاشتم تک تک موهاشو کندم
کوک به تهیونگ نگاهی کرد
کوک: میگم....چیکار کنیم ها؟من نمیخوام آینده سول خراب شه
تهیونگ نیم خیز شد و به کوک نگاه کرد
تهیونگ: ما نباید نزدیکشون بشیم ات الان یه خاستگار درجه یک داره چرا باید با من باشه
کوک: میگم بریم مست کنیم؟یه دختر تو باز گیر بیاریم؟
تهیونگ: من دیگه غیر از اون دختری بهم نمیچسبه ولی دلمم نمیاد به ا.ت دست بزنممممم
کوک: من که مجبورم یکی دیگه رو گیر بیارم...سول حتا بهم نگاهم نمیکنه....حتا یه بار امدم اذیتش کنم که همونجور با سر پایین گفت هرچی میخوای میدمت ولم کن(بلند شد و یقه تهیونگو گرفت)میدونی چقدر قلبم درد گرفت وقتی اینجوری گفت؟
ته: ما کی اینقدر لوس شدیم؟
جیمین: وقتی عاشق شدید
تهیونگ و کوک: هیونگگگگ(ناله)
جیمین: اینجا چیکار میکنید پاشید بریم
تهیونگ: من میخوام همینجا بمیرممم
کوک: هیونگ تو تاحالا عاشق شدی؟
جیمین: معلومه که شدم
کوک: بهش رسیدی؟
جیمین: اره یک هفتهای میشه
ته و کوک: هااااااااا؟
کوک: وایسا وایسا ...اون کیه؟
جیمین: یونا
ته: یونا؟....همون دختره رفیق ا.ت تو مدرسه؟
جیمین: اره
کوک و ته: چیییییییی؟
جیمین درد شما چرا اینقدر تعجب میکنید
کوک: ازت ناامید شدم چرا بهمون نگفتی؟
جیمین: من معذرت میخوام که شما کل روزا دارید دخترا رو دید میزنید نمیشه ۱۰ دقیقه باهاتون حرف زد
تهیونگ: هیونگ....من به نظرم تو رابطه رفتن من و ا.ت باعث آسیب بهش میشه
جیمین: هی احمق معلومه که میشه...عشق همینجوریه دیگه....میاد که آسیب بزنه
کوک: یعنی...
۴۰❤️🎴
- ۲۰.۰k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط