خب بچه ها می خواهم از اتفاق چنساعت پیش براتون بگم!
خب بچه ها می خواهم از اتفاق چنساعت پیش براتون بگم!
مارفته بیدیم ساحل بعد داداشم گیرداد که برام بادبادک بخرین
بعد خریدیم داشتم بادبادکو می کردم هوا نخش از دستم در رفت بعد بادبادک رف اون وری من رفتم تا می خواستم بادبادکو بردارم یه سگه بی ناموص بدو بدو اومد سمتم می خواس گازم بگیره بعد منم هول کردم دوییدم سمت چادرمون بعدش نخ باد بادکم دستم بود بادبادک داش دونبالم میومد یه دفه سگه چنگ انداخ رو پام بعد بادبادکم خورد بهش ترسید رفت 🤣💔
ولی تا من برسم چادر از پام خون اومد🤧
مارفته بیدیم ساحل بعد داداشم گیرداد که برام بادبادک بخرین
بعد خریدیم داشتم بادبادکو می کردم هوا نخش از دستم در رفت بعد بادبادک رف اون وری من رفتم تا می خواستم بادبادکو بردارم یه سگه بی ناموص بدو بدو اومد سمتم می خواس گازم بگیره بعد منم هول کردم دوییدم سمت چادرمون بعدش نخ باد بادکم دستم بود بادبادک داش دونبالم میومد یه دفه سگه چنگ انداخ رو پام بعد بادبادکم خورد بهش ترسید رفت 🤣💔
ولی تا من برسم چادر از پام خون اومد🤧
۴.۱k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.