گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد
گفتم این آغاز پایان ندارد
عشق اگر عشق است آسان ندارد
گفتی از پاییز باید سفر کرد
گرچه گل تاب طوفان ندارد
آن که لیلا شد در چشم مجنون
هم نشینی جز باران ندارد
آن #بهاران کو آن روزگاران کو
زیر باران آن #حال_پریشان کو
باز آن من آسیمه سر
بی بال و بی پر مانده
جای تنهایی در سینه ها مانده
رفته مجنون و لیلا به جا مانده
از مستی و مینا و می
اشکی به #ساغر مانده
گفتی از #پاییز باید #سفر کرد
گرچه گل تاب #طوفان ندارد
آن که #لیلا شد در چشم #مجنون
هم نشینی جز #باران ندارد
گفتم این #آغاز #پایان ندارد
عشق اگر #عشق است #آسان ندارد
عشق اگر عشق است آسان ندارد
گفتی از پاییز باید سفر کرد
گرچه گل تاب طوفان ندارد
آن که لیلا شد در چشم مجنون
هم نشینی جز باران ندارد
آن #بهاران کو آن روزگاران کو
زیر باران آن #حال_پریشان کو
باز آن من آسیمه سر
بی بال و بی پر مانده
جای تنهایی در سینه ها مانده
رفته مجنون و لیلا به جا مانده
از مستی و مینا و می
اشکی به #ساغر مانده
گفتی از #پاییز باید #سفر کرد
گرچه گل تاب #طوفان ندارد
آن که #لیلا شد در چشم #مجنون
هم نشینی جز #باران ندارد
گفتم این #آغاز #پایان ندارد
عشق اگر #عشق است #آسان ندارد
۷.۵k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.