تو وصله ي جان من بودي اما وصله تن من نه!
تو وصله ي جان من بودي اما وصله تن من نه!
مثل پيراهن آبي گلداري كه آقاجان آن سالها برايم از مكه آورده بود...
قواره اش كوچك بود
در آن نفسم بند مي آمد
دامنش تنگ بودو آستينش كوتاه...
زيبا بود اما اندازه من نبود...
پيراهنم را دوست داشتم
مثل تو!
كه هم قواره من نيستي
ميگفتم جا باز ميكند،اندازه ام ميشود....نشد!
عاقبت هم يك روز مادرم ان را به يك پير زن دوره گرد بخشيد.
راستش بعضي آدم ها پيراهن آبي گلدارند
زيبا هستند، دوست شان داريم اما نفس آدم را تنگ ميكنند
حالا هي بگوييد جا باز ميكند،آب مي رود،اندازه ميشود...نه! باور كنيد دير يا زود سرانجام قسمت دوره گرد ها خواهند شد.
#مهسا_گلدي_پور
مثل پيراهن آبي گلداري كه آقاجان آن سالها برايم از مكه آورده بود...
قواره اش كوچك بود
در آن نفسم بند مي آمد
دامنش تنگ بودو آستينش كوتاه...
زيبا بود اما اندازه من نبود...
پيراهنم را دوست داشتم
مثل تو!
كه هم قواره من نيستي
ميگفتم جا باز ميكند،اندازه ام ميشود....نشد!
عاقبت هم يك روز مادرم ان را به يك پير زن دوره گرد بخشيد.
راستش بعضي آدم ها پيراهن آبي گلدارند
زيبا هستند، دوست شان داريم اما نفس آدم را تنگ ميكنند
حالا هي بگوييد جا باز ميكند،آب مي رود،اندازه ميشود...نه! باور كنيد دير يا زود سرانجام قسمت دوره گرد ها خواهند شد.
#مهسا_گلدي_پور
۹.۶k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰