مقن

#مقن 🌿
محرم . .
آغاز فصلِ نوکری‌ست ؛
بوی اسپند و . .
دل‌شوره‌ی روضه‌های شما . .
پیراهن مشکی و . .
شالِ عزایت . .
روز و شب‌، در هیئت‌نفس کشیدن . .
جان آدمی را روحی تازه می‌بخشد‌ . .
و من ، مانده‌ام . .
اگر این عشق نبود . .
اگر محبتت را نداشتم . .
اگر پدر از سرِشوق . .
و مادر، از سرِلطف ،
‌‌نامت را به من یاد نداده بود . .
در دایره‌ی قسمت ، کجا ایستاده
‌بودم ؟! هربار که نامت را می‌برم . .
دهانم شیرین می‌شود . .
لب‌هایم، به شور می‌افتند و . .
قلبم، به تپش . .
که نکند روزی بیاید و . .
نتوانم نامت را بر زبان ، جاری کنم (:
دیدگاه ها (۰)

#مقن 🌿روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حَرِکت ، ...

#مقن 🌿از لحاظ روحی دلم میخواد با تو خاطره های دوتایی بسازیم....

#مقن 🌿-از سرخی لب هایت،چشمانی سرخ برایم ماند.از ستاره های چش...

#مقن 🌿کاش بدونی که؛من هرجای دنیا باشم کنار هرکسی که باشم اصل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط