عاشقانه های شبنم
دلي كه بي تو شكسته دوا نمي خواهد
براي خانهء قلبش بنا نمي خواهد
كسي كه گم شده در خود، ميان تنهايي
به جز جواب سلامت صدا نمي خواهد
بيار جام عسل را كه سخت تب دارم
خمار چشم تو، جز تو، شفا نمي خواهد
به گوهر دو لب تو عجيب محتاجم
كنار منزل خوبان گدا نمي خواهد؟
تويي همان كه گرفتي به دست، فرمان را
خداي كشتي من ناخدا نمي خواهد
به يك اشارت كوچك بگو كه دل دادي
دلم گرفته كه شايد مرا نمي خواهد
نفس بكش كه ميان دلت گرفتارم
نگو كه ماهي دريا هوا نمي خواهد
بريده اي كفنم را ، بناز شصتت را
اسير مرگ پياپي، دعا نمي خواهد
ميان مرگ و جدايي، تو شوكرانم ده
مگر كه شاعر بيدل غذا نمي خواهد
براي خانهء قلبش بنا نمي خواهد
كسي كه گم شده در خود، ميان تنهايي
به جز جواب سلامت صدا نمي خواهد
بيار جام عسل را كه سخت تب دارم
خمار چشم تو، جز تو، شفا نمي خواهد
به گوهر دو لب تو عجيب محتاجم
كنار منزل خوبان گدا نمي خواهد؟
تويي همان كه گرفتي به دست، فرمان را
خداي كشتي من ناخدا نمي خواهد
به يك اشارت كوچك بگو كه دل دادي
دلم گرفته كه شايد مرا نمي خواهد
نفس بكش كه ميان دلت گرفتارم
نگو كه ماهي دريا هوا نمي خواهد
بريده اي كفنم را ، بناز شصتت را
اسير مرگ پياپي، دعا نمي خواهد
ميان مرگ و جدايي، تو شوكرانم ده
مگر كه شاعر بيدل غذا نمي خواهد
۷.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳