قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفت
قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است، رفته و چقدر زود از یاد برده که نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و صبوری کند .
تا از یاد ببرد صاحبش را، تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند .
و فراموش کند که روزی کسی بود که برایش زندگی بود .
تا از یاد ببرد صاحبش را، تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند .
و فراموش کند که روزی کسی بود که برایش زندگی بود .
۳.۷k
۰۷ دی ۱۴۰۱