تو نباشی
تو نباشی غم دل را به خیابان بدهم
بغض چشمان ترم را به زمستان بدهم
سبزه ها زرد شد و باغ و گیاهان مردند
کاش میشد به همه مژده ی باران بدهم
یوسفی نیست درین دور زمان ای حافظ !
تا خبرهای خوشش برده به کنعان بدهم
کاش میشد به پرستو و درختِ غمگین
خبر از آمدن فصل بهاران بدهم
به کجا سر بزنم تا که ببینم در شهر
دختری را؛که به لب خنده ی پنهان بدهم
کاش میشد که تو برگردی و من هم با تو
به غزل مویه ی خود نقطه ی پایان بدهم
بغض چشمان ترم را به زمستان بدهم
سبزه ها زرد شد و باغ و گیاهان مردند
کاش میشد به همه مژده ی باران بدهم
یوسفی نیست درین دور زمان ای حافظ !
تا خبرهای خوشش برده به کنعان بدهم
کاش میشد به پرستو و درختِ غمگین
خبر از آمدن فصل بهاران بدهم
به کجا سر بزنم تا که ببینم در شهر
دختری را؛که به لب خنده ی پنهان بدهم
کاش میشد که تو برگردی و من هم با تو
به غزل مویه ی خود نقطه ی پایان بدهم
۱۰.۵k
۱۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.