تو نباشی

تو نباشی غم دل را به خیابان بدهم
بغض چشمان ترم را به زمستان بدهم

سبزه ها زرد شد و باغ و گیاهان مردند
کاش میشد به همه مژده ی باران بدهم

یوسفی نیست درین دور زمان ای حافظ !
تا خبرهای خوشش برده به کنعان بدهم
 
کاش میشد به پرستو و درختِ غمگین
خبر از آمدن فصل بهاران بدهم

به کجا سر بزنم تا که ببینم در شهر
دختری را؛که به لب خنده ی پنهان بدهم

کاش میشد که تو برگردی و من هم با تو
به غزل مویه ی خود نقطه ی پایان بدهم
دیدگاه ها (۳)

من عشق را خوردم

مرا در نظر بگیر

ای عشق سوختم بدادم برس

عاشقی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط