🍒🌱سکوتم را بخوان...
🍒🌱سکوتم را بخوان...
هر چند که پرنده دورنم هیچگاه پرواز را حس نکرد
هیچگاه سرزمینی آزاده را لمس نکرد
و غرق در دنیایی که تمامش ساخته تفکر و آرزوهای نداشته ام بود،
که به ناچارتصمیم به تسلیم درچار چوب سرنوشتم می کردبودم...
تا روزی که در کنار پنجره کوچک اتاقم دنیای درونم را نسیمی که آرام و بیصدا صورتم را نوازش می کرد، سخت بهم ریخت.
مگر میشد این همه هنر درسکوت نهفته باشد.
هنری که تلفیقش جان آدمی را به آرمشی عمیق فرو می برد.
سکوتی که تمام حرفهای دنیا را با خود داشت...🍒🌱
هر چند که پرنده دورنم هیچگاه پرواز را حس نکرد
هیچگاه سرزمینی آزاده را لمس نکرد
و غرق در دنیایی که تمامش ساخته تفکر و آرزوهای نداشته ام بود،
که به ناچارتصمیم به تسلیم درچار چوب سرنوشتم می کردبودم...
تا روزی که در کنار پنجره کوچک اتاقم دنیای درونم را نسیمی که آرام و بیصدا صورتم را نوازش می کرد، سخت بهم ریخت.
مگر میشد این همه هنر درسکوت نهفته باشد.
هنری که تلفیقش جان آدمی را به آرمشی عمیق فرو می برد.
سکوتی که تمام حرفهای دنیا را با خود داشت...🍒🌱
۴۰.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳