سه تا صحنه رو از اولین برخوردی که باهاش تو اتاق مشاوره دا
سه تا صحنه رو از اولین برخوردی که باهاش تو اتاق مشاوره داشتم خوب بیادم مونده؛ اول چشمهای عسلی رنگش که کنار چشم سمت راست اثر یک زخم قدیمی هنوزم مونده بود. و بعد از اون اولین جمله ای که حتی قبل از سلام بهم گفت:
رسم دنیا خیلی غلطه دکتر! هیچ چی سرجاش نیست... زندگی بهم خوش نمیگذره!
اسمش نسرین بود۲۸ ساله، چشمهای عسلی رنگش از شدت حرفهای نزده و احساسات بروز داده نشده غمگین به نظر میرسید.
از عالم و آدم شکایت داشت، از شرایطی که تو ایران داره و بیشتر از همه از خونواده خودش.
مخلص کلام رو از حرفهاش تو یه جمله بخوام بگم این بود که: هیچ کدوم اینهایی که هست و مال خودش بود رو نمیخواست.
میگفت پارسال تا الان که اینجام به شکل کاملا محسوس این احساس بشدت تشدید شده و دیدم به زندگی کاملا منفیه و همش تو مقایسه ام.
به نظر تو ریشه ی اصلی عذاب ادما چیه؟؟
👈نشناختنِ خود حقیقی و تاریکی های وجود و رفع کردن و رشد از میون اونها؟ ؛
👈چسبیدن به تجربیات گذشته که مثلا اگه اتفاق خوبی برامون افتاده و لذت بردیم دوست داریم همه کار کنیم که فقط همون تجربه تکرار بشه، حتا به قیمت از دست دادن پتانسیل اکنون؟
👈عبور نکردن از رنج های گذشته و یادآوری دائمی اون؟
جلسات نسرین که تموم شد؛ دیگه چشمهای عسلی رنگش غمگین نبود؛ فهمیده بود که درسته زندگی شهربازی نیست که بهش خوش بگذره اما راه و رسمش هم حتما غلط نیست.
از ملاقاتم با نسرین سومین صحنه هم که خیلی تو ذهنم نقش بسته؛ اون لحظه ای بود که صداش رو که از قلیان احساسات شوق با تلاش صاف کرد و تو چشمام نگاه کرد و گفت:
همه چیز همان است که باید باشد
حالا همراه و هم ریشه خوبم تو من بگو فکر میکنی ریشه ی اصلی رنج مستمر تو زندگی چیه؟
#تجربه_تلخ #حکایت_تلخ
#داستان_تلخ #روانشناسی
#جلسه_مشاوره
#شخصی #حس_خوب
#ستایش_قلب_سربی
#ویسگون #تنهایی
رسم دنیا خیلی غلطه دکتر! هیچ چی سرجاش نیست... زندگی بهم خوش نمیگذره!
اسمش نسرین بود۲۸ ساله، چشمهای عسلی رنگش از شدت حرفهای نزده و احساسات بروز داده نشده غمگین به نظر میرسید.
از عالم و آدم شکایت داشت، از شرایطی که تو ایران داره و بیشتر از همه از خونواده خودش.
مخلص کلام رو از حرفهاش تو یه جمله بخوام بگم این بود که: هیچ کدوم اینهایی که هست و مال خودش بود رو نمیخواست.
میگفت پارسال تا الان که اینجام به شکل کاملا محسوس این احساس بشدت تشدید شده و دیدم به زندگی کاملا منفیه و همش تو مقایسه ام.
به نظر تو ریشه ی اصلی عذاب ادما چیه؟؟
👈نشناختنِ خود حقیقی و تاریکی های وجود و رفع کردن و رشد از میون اونها؟ ؛
👈چسبیدن به تجربیات گذشته که مثلا اگه اتفاق خوبی برامون افتاده و لذت بردیم دوست داریم همه کار کنیم که فقط همون تجربه تکرار بشه، حتا به قیمت از دست دادن پتانسیل اکنون؟
👈عبور نکردن از رنج های گذشته و یادآوری دائمی اون؟
جلسات نسرین که تموم شد؛ دیگه چشمهای عسلی رنگش غمگین نبود؛ فهمیده بود که درسته زندگی شهربازی نیست که بهش خوش بگذره اما راه و رسمش هم حتما غلط نیست.
از ملاقاتم با نسرین سومین صحنه هم که خیلی تو ذهنم نقش بسته؛ اون لحظه ای بود که صداش رو که از قلیان احساسات شوق با تلاش صاف کرد و تو چشمام نگاه کرد و گفت:
همه چیز همان است که باید باشد
حالا همراه و هم ریشه خوبم تو من بگو فکر میکنی ریشه ی اصلی رنج مستمر تو زندگی چیه؟
#تجربه_تلخ #حکایت_تلخ
#داستان_تلخ #روانشناسی
#جلسه_مشاوره
#شخصی #حس_خوب
#ستایش_قلب_سربی
#ویسگون #تنهایی
۲۱.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳