گاهی اوقات دلم برای شهریار هم می گیرد!
گاهی اوقات دلم برای شهریار هم می گیرد!
چه فریادها پشت سکوت بیت هایش بود،
چه بی معرفتی ها دید و دم نزد
می دانی من معرفت را آنجا یافتم که
شهریار با دل خونین خود می نوشت:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
چه فریادها پشت سکوت بیت هایش بود،
چه بی معرفتی ها دید و دم نزد
می دانی من معرفت را آنجا یافتم که
شهریار با دل خونین خود می نوشت:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
۶۷.۹k
۰۸ بهمن ۱۴۰۰