🌱🍒بتی دارم که گِرد گُل ز سنبل سایه بان دارد
🌱🍒بتی دارم که گِرد گُل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش، یا ربّ
بقای جاودانش ده که حُسن جاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشاید بُرد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کرده است و تیر اندر کمان دارد
ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد
به فتراک [1] ار همیبندی خدا را زود صیدم کن
که آفتهاست در تاخیر و طالب را زیان دارد
چو دام طرّه افشاند ز گَرد خاطر عشّاق
به غمّازِ صبا گوید که راز ما نهان دارد
چو در رویت بخندد گل، مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست، گر حُسن جهان دارد
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
خدا را دادِ من بستان از او ، ای شحنه مجلس
که میّ با دیگری خورده است و با من سر گران دارد
چه عذر بخت خود گویم که آن عیّار شهرآشوب
به تلخی کُشت حافظ را و شکّر در دهان دارد🌱🍒
#حافظ
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش، یا ربّ
بقای جاودانش ده که حُسن جاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشاید بُرد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کرده است و تیر اندر کمان دارد
ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد
به فتراک [1] ار همیبندی خدا را زود صیدم کن
که آفتهاست در تاخیر و طالب را زیان دارد
چو دام طرّه افشاند ز گَرد خاطر عشّاق
به غمّازِ صبا گوید که راز ما نهان دارد
چو در رویت بخندد گل، مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست، گر حُسن جهان دارد
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
خدا را دادِ من بستان از او ، ای شحنه مجلس
که میّ با دیگری خورده است و با من سر گران دارد
چه عذر بخت خود گویم که آن عیّار شهرآشوب
به تلخی کُشت حافظ را و شکّر در دهان دارد🌱🍒
#حافظ
۶.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۳