روح و جانش خسته بود نمیدانست تمام احساسی که در قلبش انبار
روح و جانش خسته بود نمیدانست تمام احساسی که در قلبش انبار کرده بود را چطور بازگو کند اما این را خوب میدانست که با بهانه ای کوچک بغض پنهان شده در گلویش میترکید و تمام شب بیصدا غرق میشد کسی خبر نداشت چه بر او گذشت و چه دارد میگذرد و چه بلایی به سرش آمده میدانست که همه چیز خوب نیست این را با تمام ذرات تنش درک میکرد 💔
#هوارانگ #عزیزترینم #عاشقانه_ماه #کیمیای_روح
#هوارانگ #عزیزترینم #عاشقانه_ماه #کیمیای_روح
۴.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.