رقیه جان...!
رقیه جان...!
بال های سوخته را طاقت سنگ نیست
لبهای تشنه ات را خاک پاشیدند وچشمان
به اشک نشسته ات را آشنایی تازیانه ها کردند"فریاد جگر خراشت راخشت خشت خرابه های شام مویه میکنم.
وسعت رنجت را با کوه ها در میان می گذارم
وغبار اندوهت راهیچ بارانی نمیتوان شست
این شبها خون باید گریست ،یا رقیه جان ....
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
بال های سوخته را طاقت سنگ نیست
لبهای تشنه ات را خاک پاشیدند وچشمان
به اشک نشسته ات را آشنایی تازیانه ها کردند"فریاد جگر خراشت راخشت خشت خرابه های شام مویه میکنم.
وسعت رنجت را با کوه ها در میان می گذارم
وغبار اندوهت راهیچ بارانی نمیتوان شست
این شبها خون باید گریست ،یا رقیه جان ....
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
۱.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲