تمام سال یکطرف
تمام سال یکطرف
این روزهای آخرسال هم یکطرف
خوشبختی میتونه بودن کسی باشه که اونقدر دلت بهش قرصه واونقدر یقیین داری ومطمئنی که تحت هیچ شرایطی تنهات نمیزاره ،خوشبختی شاید برای عده ای پول و ثروت باشه اما اگر اون دوره ایکه باپول زیاد حالت خوب نبود رو پشت سرگذاشته باشی دیگه دنبال خوشبختی پولکی نیستی ،
چقدر دیدن آدمایی که خیلیها فکرمیکردن ایندونفرمحاله بتونن کنارهم بمونن ولی سالهاست که تحت هرشرایطی همدیگرو رها نکردن ،فدای اون دو نفره هایی که تو خاطرات دو نفره هاشون ادمایی زیادی نیستن ،قربون اون دلهایی که عید اول سالو باهمونی شروع میکنن که عید پارسال کنارش بودن ،میدونم تنهایی خیلی سخته ،تلخه،درد داره ،خصوصا دقتایی که دلی پردرد داری ،یا اصلا یه خبرخوشحال کننده داری واما نمیدونی ونمیتونی عنوانش کنی ،میدونم تنهایی یعنی یک زندکی سرد وبی روح وگاهی وحشتناک ولی همه اینها دلیل نمیشه باهراز راه رسیده ای وازد رابطه شد....
اینروزا میتونست برای منکه سالهاست زندگی روی خوشش رو ازم گرفته روزهای توام با دلخوشی وامید ومیل به زندکی باشه اما چه کنم که یه چیزهایی بتنهایی تغییرش دست مانیست ،سالهاگذشت ومن روز بروز تهیدست تر وغمگینترمیشم بخاطراینکه هنوز از روزی که زمین خوردم منتظرم لااقل ازهرجایی که هست بگه بلندشو بگه من دیدم چطور سالها یکه وتنهاموندی وباوجود دستهای زیادی که خواستن بلندت کنن تو دست منو ترجیح دادی ،بگه حواسم بود کجاها وچطور گذروندی این سالهارو بگه حالا باور میکنم که منو بخاطر خودم میخواستی نه هیچ چیز دیگه ایه اما دیگه بلند شو دستتو بده تودست من
من کنارتم ...
بگمونم توقع خیلی زیادی بودیا اینکه من تو خیالاتم فقط داشتمش...
این روزهای آخرسال هم یکطرف
خوشبختی میتونه بودن کسی باشه که اونقدر دلت بهش قرصه واونقدر یقیین داری ومطمئنی که تحت هیچ شرایطی تنهات نمیزاره ،خوشبختی شاید برای عده ای پول و ثروت باشه اما اگر اون دوره ایکه باپول زیاد حالت خوب نبود رو پشت سرگذاشته باشی دیگه دنبال خوشبختی پولکی نیستی ،
چقدر دیدن آدمایی که خیلیها فکرمیکردن ایندونفرمحاله بتونن کنارهم بمونن ولی سالهاست که تحت هرشرایطی همدیگرو رها نکردن ،فدای اون دو نفره هایی که تو خاطرات دو نفره هاشون ادمایی زیادی نیستن ،قربون اون دلهایی که عید اول سالو باهمونی شروع میکنن که عید پارسال کنارش بودن ،میدونم تنهایی خیلی سخته ،تلخه،درد داره ،خصوصا دقتایی که دلی پردرد داری ،یا اصلا یه خبرخوشحال کننده داری واما نمیدونی ونمیتونی عنوانش کنی ،میدونم تنهایی یعنی یک زندکی سرد وبی روح وگاهی وحشتناک ولی همه اینها دلیل نمیشه باهراز راه رسیده ای وازد رابطه شد....
اینروزا میتونست برای منکه سالهاست زندگی روی خوشش رو ازم گرفته روزهای توام با دلخوشی وامید ومیل به زندکی باشه اما چه کنم که یه چیزهایی بتنهایی تغییرش دست مانیست ،سالهاگذشت ومن روز بروز تهیدست تر وغمگینترمیشم بخاطراینکه هنوز از روزی که زمین خوردم منتظرم لااقل ازهرجایی که هست بگه بلندشو بگه من دیدم چطور سالها یکه وتنهاموندی وباوجود دستهای زیادی که خواستن بلندت کنن تو دست منو ترجیح دادی ،بگه حواسم بود کجاها وچطور گذروندی این سالهارو بگه حالا باور میکنم که منو بخاطر خودم میخواستی نه هیچ چیز دیگه ایه اما دیگه بلند شو دستتو بده تودست من
من کنارتم ...
بگمونم توقع خیلی زیادی بودیا اینکه من تو خیالاتم فقط داشتمش...
۳.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.