دکلمه حامد عقیلی ــ کاسه آبی را به پشتم، مادرم...
#دکلمه #مادر #مادرم #دکلمه_حامد_عقیلی
#دکلماتور_حامد_عقیلی #دیزاین_حامد_عقیلی
@sadat14
کاسه آبی را به پشتم، مادرم پاشید و رفت
تا که برگردم شنیدم، از غمم نالید و رفت
دیده بودم خواب مادر را شب میلاد من
لحظه ای آمد کنارم، صورتم بوسید و رفت
مادرم چندین بهاراست، از کنارم رفته است
مثل مأمور از بهشت، آمد مرا زایید و رفت
قوم وخویشانم مکرر، این خبر را میدهند
مادرت در خواب ما، حال تو را پرسید و رفت
من به قربانت، که هر جا رفته ای یاد منی
یاد تو هر نیمه شب، روی مرا پوشید و رفت
شعر زیبایی به عشقش گفته بودم که ندید
آمد او اما شبی بر شعر من بالید و رفت
مادرم رفته ولی، در خاطراتم مانده است
#روز_مادر، چشم او، آمد بمن خندید و رفت
✍ #یوسف_محقق
#دکلماتور_حامد_عقیلی #دیزاین_حامد_عقیلی
@sadat14
کاسه آبی را به پشتم، مادرم پاشید و رفت
تا که برگردم شنیدم، از غمم نالید و رفت
دیده بودم خواب مادر را شب میلاد من
لحظه ای آمد کنارم، صورتم بوسید و رفت
مادرم چندین بهاراست، از کنارم رفته است
مثل مأمور از بهشت، آمد مرا زایید و رفت
قوم وخویشانم مکرر، این خبر را میدهند
مادرت در خواب ما، حال تو را پرسید و رفت
من به قربانت، که هر جا رفته ای یاد منی
یاد تو هر نیمه شب، روی مرا پوشید و رفت
شعر زیبایی به عشقش گفته بودم که ندید
آمد او اما شبی بر شعر من بالید و رفت
مادرم رفته ولی، در خاطراتم مانده است
#روز_مادر، چشم او، آمد بمن خندید و رفت
✍ #یوسف_محقق
۶.۴k
۲۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.