اينك ، اما در سحر گاهي چنين از روشني سرشار
اينك ، اما در سحر گاهي چنين از روشني سرشار
پيش چشم اين همه بيدار،
آيا خواب مي بينم ؟
اين منم ، همراه او ؟
بازو به بازو
مست مست از عشق، از اميد ؟
روي راهي تار و پودش نور
از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟
اى زمان، اى آسمان، اى كوه، اى دريا !
خواب يا بيدار،
جاودان باد اين رؤياي رنگينم.
پيش چشم اين همه بيدار،
آيا خواب مي بينم ؟
اين منم ، همراه او ؟
بازو به بازو
مست مست از عشق، از اميد ؟
روي راهي تار و پودش نور
از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟
اى زمان، اى آسمان، اى كوه، اى دريا !
خواب يا بيدار،
جاودان باد اين رؤياي رنگينم.
۲.۰k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.