برای زن ها یک ساعت مشخصی از روز تعیین شده است
برای زن ها یک ساعت مشخصی از روز تعیین شده است
که بایستند مقابل ِ آئینه و به چیزی نا معلوم در جایی نا معلوم فکر کنند .
این موضوع درباره برخی زن ها متفاوت است و آن ها بجای آئینه ،
جلوی پنجره می ایستند و مشابه گروه قبلی ، به چیزی نا معلوم در جایی نا معلوم می اندیشند .
راز این عادت را هم فقط خودشان می دانند .
این موضوع ربطی به حالات ِ روحی آن ها ندارد .
که شوهرشان دادخواست طلاق داده باشد ،
که بچه دار نمی شوند ، که بچه ها امان ِ شان را بریده باشند ،
که حالشان خوب باشد ، که روزگارشان بر وفق مراد باشد یا نباشد . نه ، هیچ تفاوتی نمی کند .
ساعت مشخصی از روز مقرر شده است برای این توقف ِ هیجان انگیز ِ بی دلیل .
غالبا نتیجه ای هم نمیگیرند ، تصمیم خاصی نیز . اما خوب خالی می شوند .
اگر دقت کنید ، ارتباط بین زن های فامیل - خاصه بین خواهر ها و یا دخترها و مادرها - در ساعتی از روز کاملا قطع می شود .
بعد که خوب فکر کردند و خوب آن زمان مقرر را پر کردند ،
بر میگردند و گوشی را بر میدارند و مجددا با هم تماس میگیرند
و از اینکه قرار است آخر هفته به کدام میهمانی بروند و چه بپوشند حرف می زنند .
در این میان اما ، یکنفر عموما وجود دارد که بر نمی گردد .
دیگر گوشی را بر نمی دارد و برای چند روز مداوم ، غرق ِ در ساعت مقرر میشود
و غالبا هم تصمیم های ترسناکی میگیرد .
بعد هم در همان فکر و خیال گم میشود و آرام آرام فراموش می شود .
اوست که تنهاست ، اوست که هزار بار آرزو میکند که ای کاش هیچ ساعت مقرری وجود نداشت .
- از فلانی خبر داری ؟ نیست چند روزه
- چه میدونم بابا ، هر کی یجور گرفتاره دیگه.
💔
که بایستند مقابل ِ آئینه و به چیزی نا معلوم در جایی نا معلوم فکر کنند .
این موضوع درباره برخی زن ها متفاوت است و آن ها بجای آئینه ،
جلوی پنجره می ایستند و مشابه گروه قبلی ، به چیزی نا معلوم در جایی نا معلوم می اندیشند .
راز این عادت را هم فقط خودشان می دانند .
این موضوع ربطی به حالات ِ روحی آن ها ندارد .
که شوهرشان دادخواست طلاق داده باشد ،
که بچه دار نمی شوند ، که بچه ها امان ِ شان را بریده باشند ،
که حالشان خوب باشد ، که روزگارشان بر وفق مراد باشد یا نباشد . نه ، هیچ تفاوتی نمی کند .
ساعت مشخصی از روز مقرر شده است برای این توقف ِ هیجان انگیز ِ بی دلیل .
غالبا نتیجه ای هم نمیگیرند ، تصمیم خاصی نیز . اما خوب خالی می شوند .
اگر دقت کنید ، ارتباط بین زن های فامیل - خاصه بین خواهر ها و یا دخترها و مادرها - در ساعتی از روز کاملا قطع می شود .
بعد که خوب فکر کردند و خوب آن زمان مقرر را پر کردند ،
بر میگردند و گوشی را بر میدارند و مجددا با هم تماس میگیرند
و از اینکه قرار است آخر هفته به کدام میهمانی بروند و چه بپوشند حرف می زنند .
در این میان اما ، یکنفر عموما وجود دارد که بر نمی گردد .
دیگر گوشی را بر نمی دارد و برای چند روز مداوم ، غرق ِ در ساعت مقرر میشود
و غالبا هم تصمیم های ترسناکی میگیرد .
بعد هم در همان فکر و خیال گم میشود و آرام آرام فراموش می شود .
اوست که تنهاست ، اوست که هزار بار آرزو میکند که ای کاش هیچ ساعت مقرری وجود نداشت .
- از فلانی خبر داری ؟ نیست چند روزه
- چه میدونم بابا ، هر کی یجور گرفتاره دیگه.
💔
۱.۸k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.