زیر بارون پشت پنجره

زیر بارون پشت پنجره
چقدر خشکه حنجره
چقدر این روزا بهم ریخته ام
خودمم نمیدونم من چمه
چقدر پرته حواسم
پنجره باز هوا سرد
چشمام رو تلفن خیره
همش منتظرِ تماسم
منتظرم برگردی
تویی دلیلِ دلگرمی
تویی دلیل آرامش
کنارت دارم آسایش
نباشی افت میکنم
به سختی شبامو صبح میکنم
عکسایی که پاره کردمو
با چسب کنار هم جفت میکنم
میچینم دونه دونه، میبینم روبه رومه
هر کدومش یاد آور همه خاطر خوبمونه
شاید این از بخت شوممونه
که دستامون از هم دور بمونه
امیدوارم هرجا که هستی
چشم حسود ازت دور بمونه
جون به جون ما کن،ن معرفت توویِ خونمونه
فکر نمیکنم هیچکس این روزا حال و روز منو خوب بدونه
پشیمونم خب آره، دلتنگتم دوباره
صد بار باهات تماس گرفتم ولی خاموش بود اون شماره